هیچ مال از خرد سودمندتر نیست ، و هیچ تنهایى ترسناکتر از خود پسندیدن ، و هیچ خرد چون تدبیر اندیشیدن ، و هیچ بزرگوارى چون پرهیزگارى ، و هیچ همنشین چون خوى نیکو ، و هیچ میراث چون فرهیخته شدن ، و هیچ راهبر چون با عنایت خدا همراه بودن ، و هیچ سوداگرى چون کردار نیک ورزیدن ، و هیچ سود چون ثواب اندوختن ، و هیچ پارسایى چون باز ایستادن هنگام ندانستن احکام ، و هیچ زهد چون نخواستن حرام ، و هیچ دانش چون به تفکر پرداختن ، و هیچ عبادت چون واجبها را ادا ساختن ، و هیچ ایمان چون آزرم و شکیبایى و هیچ حسب چون فروتنى ، و هیچ شرف چون دانایى ، و هیچ عزت چون بردبار بودن ، و هیچ پشتیبان استوارتر از رأى زدن . [نهج البلاغه]

گنجهای معنوی

 
 
سخنم را با شعر می گویم(شنبه 86 آبان 26 ساعت 8:45 عصر )

 

یکی از دوستان میگفت شعر مذهبی یا عرفانی  بنویس . ما هم گفتیم چشم
این شعر ها رو  خیلی دوست دارم . امیدوارم به دل شما هم بشینه

 

 

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟

از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

نه به خود آمدم این جا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد در وطنم

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

.....................................................

 

 


از احوالم نمی جویی      نگاهم را نمی بینی

زاشکم بی خبر ماندی     و آهم را نمی بینی

سخن ها خفته در چشمم     نگاهم صد زبان دارد

سیه چشما مگر             طرز نگاهم را نمی بینی؟


سیه مژگان من             موی سپیدم را نگاهی کن

سپید اندام من            روز سیاهم را نمی بینی ؟

پریشانم                      دل مرگ آشیانم را نمیجویی

پشیمانم                    نگاه عذر خواهم را نمی بینی ؟

گناهم چیست ؟          جز عشق تو؟       روی از من چه می پوشی؟


مگر ای ماه                    چشم بی گناهم را نمی بینی؟
 

 

(یا مهدی ادرکنی)


...................................................

 

 

 


مانده ام با غم هجران نگارم . چه کنم ؟

 
عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم . چه کنم ؟


چشم آلوده کجا؟  دیدن دلدار  کجا ؟


چشم دیدار رخ دوست ندارم. چه کنم ؟

 


.......................................................

 

 

 


یا رب بگشا گره ز کار من زار

رحمی که زعقل عاجزم در همه کار

جز درگه تو کی بودم درگاهی

محروم ز این درم نکن یا غفار

 

 



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 5  بازدید

بازدیدهای دیروز:11  بازدید

مجموع بازدیدها: 76067  بازدید


» لینک دوستان من «
» لوگوی دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «